سینما جریان | اختصاصی | فرزاد جمشید دانایی | هفتمین برنامه «اکران ایوان»، شامگاه روز شنبه، ۱۲ اسفند ماه سال جاری به اکرانِ فیلم سینمایی «شهر خاموش» به نویسندگی و کارگردانی احمد بهرامی و تهیهکنندگی رضا محقق اختصاص داشت و سپس نشست نقد و بررسی اثر با اجرای سحر عصرآزاد منتقد سینما مجری ـ کارشناس رویداد و با حضور احمد بهرامی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «شهر خاموش» و مصطفی وزیری تدوینگر اثر در ایوان ربط برگزار شد.
در ابتدای نشست، سحر عصرآزاد به معرفی سهگانه خاموش احمد بهرامی پرداخت و گفت: «شهر خاموش» دومین فیلم از سهگانه خاموش احمد بهرامی است و فیلم نخست، «دشت خاموش» و فیلم آخر، «مرد خاموش» نام دارند که دو فیلم اول در جشنوارههای مختلف جایزه گرفتهاند و فیلم سوم هم به تازگی ساخته شده است.
احمد بهرامی کارگردان «شهر خاموش» درباره جرقه اولیه ساخت این فیلم عنوان کرد: قبل از اینکه «دشت خاموش» را بسازم، این ایده را در سر داشتم. قبل از آن هم فیلمی به نام «پناه» در کویر ایران ساخته بودم. آن فیلم، فیلم خوبی نشد و موفقیت چندانی کسب نکرد. تصمیم گرفتم فیلم بهتری بسازم و در روندی که قصهاش طولانی است، با بلا تار آشنا شدم سپس ایده سیاه سفید را در ذهن پروراندم به علاوه اینکه زنی از زندان آزاد شده است و شروع میکند یک عده مرد را میکشد یا نمیکشد، معلوم نیست. حدود سه سال هم به این ایده فکر میکردم. آن زمان، پسر من همسن نقش «پارسا» بود و دوست داشتم او این نقش را بازی کند ولی نتوانستم آن فیلم را بسازم و پسرم هم بزرگ شد. بعد قصه کارگرها به ذهنم رسید و ابتدا، «دشت خاموش» را ساختم. پس از اینکه آن فیلم را ساختم و قدری مرا تحویل گرفتند، تصمیم گرفتم یک فیلم دیگر هم بسازم که «شهر خاموش» شد. در میانه ساخت این فیلم بودیم که دیدم میتوانیم «مرد خاموش» هم بسازیم.
سحر عصرآزاد به حضور یک کلونی ایزوله شده در «شهر خاموش» همانند اثر قبلی فیلمساز «دشت خاموش» در کوره آجرپزی اشاره کرد و گفت: در آنجا هم یک مادری داشتیم که مورد چشم طمع مردان اطراف قرار میگرفت. اینجا این قضیه خیلی پررنگتر است. اگر از توالی ساخت فیلم نگفته بودید، به ذهن من آمده بود که دیدگاه شما عریان تر و خشنتر و وجه رئالیستی آن متناسب با روند جامعه شده است. در آنجا، علی باقری نقش یک آدم ناظر را بازی میکرد که حالا میبینیم همان کاراکتر هم که حضور علی باقری میتواند نمادین اش کند، تبدیل به مردی شده است که حریم امن را برای یک زن از بین میبرد و خودش این چشم طمع را دارد. ما میتوانیم شباهت بین این وقایع و اتفاقات رخ داده در سطح جامعه ببینیم. از نظر من، فارغ از وجه رئالیستی اثر، این وجه استعاری و نمادین اثر نسبت به «دشت خاموش» خیلی برجستهتر شده است.
احمد بهرامی درباره رابطه اتفاقات «شهر خاموش» با شرایط جامعه بیان کرد: در «دشت خاموش»، یک زوج جوان گوهر و ابراهیم با خوشحالی میروند که یک زندگی را در شهر شروع کنند و من، این را در آن بستر دیدم. فکر میکردم که اگر گوهر با این پسر زندگی را شروع کند و مرتکب یک قتل ناخواسته بشود یا نشود چون بمانی، این حرف را قبول ندارد، بعد از آن، چه اتفاقی در شهر برای این آدمها خواهد افتاد؟ خب همه ما در ایران زندگی میکنیم و شاید خروجی این حدود پنجاه سال گذشته، اعتراضات سال گذشته شود که همه ما را درگیر کرد به طوری که من در جامعه، فیلمها و اقوام میدیدم این تضادی که بین پذیرفتن حجاب رسمی و غیررسمی وجود داشت. اینها همواره در ذهن من بود. و این اجحاف دو، سه هزار ساله در رابطه با مردسالاری که هنوز در شرق باقی مانده است. من فکر میکردم همه اینها جمع و تبدیل به نمادی میشود که از نظر من، بمانی است. بمانی که اصلاً داستان او، پس گرفتن بچه نیست بلکه دنبال یک نوع انتقام گرفتن و تسویهحساب تاریخی با مردان است.
او افزود: وقتی در آذر ماه ۱۴۰۱، در جشنواره فیلم شبهای سیاه تالین استونی بودیم، تقریبا اواخر جنبش بود یا اسمش را هر چه که بگذاریم، خیلی از کسانی که آنجا بودند در جریان مسائل ایران بودند و میگفتند چقدر با این حوادث مماس است. میگفتند چه زمانی ساخته شد؟ گفتم هفت ماه پیش. منتقد اسکریندیلی از من پرسید چگونه وقوع این اتفاقات را حدس زدید؟ میگفتم اصلا حدس نزدم چون در ایران زندگی کنید، میتوانید این مسائل را حس کنید.
مثلاً همانطور که میتوانیم حس کنیم چقدر افزایش نرخ دلار خواهیم داشت، میتوانیم حس کنیم که این مسائل اعتراضی هم تا چه حد پیش خواهد رفت. زمان پخش فیلم قبلی من، «دشت خاموش» هم همزمان شد با اینکه تعدادی کارگر به دلیل مشکلات مالی دست به خودکشی زدند. در یک جشنواره، یک ایرانی از من پرسید که شما این را میدانستید و ساختید؟ گفتم لازم نیست که بدانم و میدانم که اینطور خواهد شد چون معمولاً کارگرها، به دلیل مشکلات دست به این نوع اقدامات میزنند.
سحر عصرآزاد در توصیف نماها و پلان های بلند اثر گفت: نماها و پلان های بلند اثر، انگار که زبان سکونی که رویه اثر است را همراه با التهاب درونی به شکل متفاوتی به تصویر میکشد. البته آن ریتم درونی اثر هم نباید از قلم انداخت.
مصطفی وزیری تدوینگر فیلم سینمایی شهر خاموش نیز در این نشست درباره روند تدوین این فیلم گفت: من به عنوان تدوینگر از ابتدا در جریان ساخت اثر بودم و قبل اینکه «شهر خاموش» ساخته شود، بارها درباره موضوعات مختلف با احمد بهرامی صحبت کرده بودم. در هنگام تصویربرداری هم هر روز در محل فیلمبرداری حضور داشتم و گاهی، تدوین موازی انجام میدادم. عصر که تصویربرداری تمام میشد، راشها را به دفتر میبردم تا تدوین کنم و چند روز بعد، سر صحنه میبردم یا او به دفتر من میآمد تا راشها را تماشا کند. محل فیلمبرداری ما هم خارج از تهران و در نزدیکی فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) بود. وقتی احمد بهرامی و مسعود امینی تیرانی تدوین اولیه را میدیدند، با هم تصمیم میگرفتند که طراحیهای جدیدتری را به اثر اضافه کنند. اگر دقت کنید، در طول یک پلان، نماهای متعددی قابل مشاهده است. واقعاً کارگردان و فیلمبردار برای میزانسنی که میچیدند، قابهای متفاوتی از جمله کلوزآپ تا لانگ شات در نظر میگرفتند. ما حتی پلان های اضافه هم گرفتیم چون فکر کردیم ممکن است در تدوین لازم شود. بعد از پایان پروسه تولید، در هنگام تدوین، من و کارگردان با هم چالشهای زیادی داشتیم که یکی از آنها پلانی بود که بمانی از اتوبوس ابی پیاده میشود و هر چه میکردیم، درست درنمیآمد. در نهایت، سعی کردیم ریتم را حفظ کنیم. هم اینکه به فیلم ضربه نخورد. چون من این سبک فیلمها را دوست دارم این نوع پلان ها مرا اذیت نمیکند ولی شاید برای مخاطب سینمای بدنه، پلان ها طولانی باشد و غیره.
سحر عصرآزاد راجع به مراسم آیینی که بمانی بعد از سر راه برداشتن مردان انجام میدهد، گفت: احساس میکنم بمانی هر بار که این از سر راه برداشتن این مردان را انجام میدهد و به قول شما، آنها را میکشد یا نمیکشد، آنچه که بعد از آن انجام میدهد، به مرور تبدیل به یک مراسم آیینی میشود. کدهای چیده شدهای وجود دارد که بشود حدس زد چه اتفاقی افتاده است. اگر این موتیفها طوری بود که همدیگر را کامل کنند و اینها برای هر کاراکتر تکرار نمیشدند، باعث میشد حس کنجکاوی مخاطب بیشتر تحریک شود و آن را با رغبت بیشتری دنبال کند. مثل مانوری که روی تفنگ داده میشود و ضربه نهایی که وارد میکند که متقاعدکننده است. استفاده از آن ملحفه سفید هم برای من تداعیکننده این بود که دارد خودش را تطهیر میکند.
احمد بهرامی در سخنانی راجع به مقوله تکرار در «شهر خاموش» اذعان کرد: در ساختار سه پردهای فیلمنامه باید قواعدی را رعایت کنید که بتواند مخاطب را با خودش همراه کند و من این را میدانستم. من یک پیشفرض را در این اثر سرلوحه خودم قرار دادم و آن این بود که برای من، مسئله تکرار و روزمرگی بسیار مهم است. وقتی آن پلان ها را نشان میدادم قصدم این بود که نشان بدهم انجام این اعمال تبدیل به آیین بمانی شده است. ما هم میدانیم که واقعیت ندارد که یک خانم در سه شب متوالی دست به چنین عملی زده است. مثلاً گاهی در روزنامهها خواندیم که یک قاتل زنجیرهای در عرض یک دهه، مرتکب چنین عملی شده است و نه اینکه طی سه شب باشد. بنابراین ما باید سراغ نشانهها برویم و برداشتهایی فراتر از آن لحظه انجام دهیم. ما باید تمام آن موتیفها را ببینیم و از جمله آن ملحفه سفید که نمادی از مرگ است. بعد از کشیدن آن ملحفه سفید روی سرش انگار که بعد از مرگ، دوباره زنده میشود و دوباره به این جهان برمیگردد. من میخواستم جدا از اینکه قدری این حق را به بمانی برای انجام این عمل میدهیم، از این جهت هم نگاه کنیم که اگر کسی یک نفر یا دو نفر یا چند نفر را بکشد، این عمل تکرار میشود و من به این تکرار شدن فکر میکنم. از اینرو اینطوری مجبور بودم بنویسم و بسازم. راجع به تطهیر شدن هم باید بگویم که میگویند کسانی که میمیرند، تطهیر میشوند و مولکولهای بدن از هم جدا میشوند و دوباره تبدیل به یک چیز دیگر مثل پلنگ، گیاه و غیره میشوند. در «دشت خاموش» هم به سراغ خانوادهها که میرفتیم، با نشان دادن ملحفه سفید، یک روز جدید آغاز میشد و این برای من، به این معنا است.
از نظر من، وقتی جسم از بین میرود، آگاهی هم از بین میرود که میتوان از آن با تعبیر تطهیر شدن یا چیز دیگر یاد کرد.
یکی از حضار در سخنانی گفت: چه شد که «شهر خاموش» فیلم کوتاه نشد؟ همانطور که در سخنان تان گفتید گاهی قرار است سکانس طولانی مفهومی را برساند در صورتی که این هم زیاد بود. علاوه بر این صحنههای تکراری هم میدیدم. پلان های تکراری زیاد داشتید. موضوع جذابی داشت ولی اگر به جای ۹۶ دقیقه، ۳۶ دقیقه بود، شاید به بقیه هم پیشنهاد میدادم که بیایند آن را تماشا کنند.
کارگردان اثر به سریع شدن زندگی ارجاع داد و گفت: میدانید چیست؟ کلا سرعت زندگی تند شده است. من خودم از جایی میآیم که زندگی در آنجا خیلی کند بود. در این حد کند بود که من صبح ها، گوسفندها را در چهل کیلومتری تهران در شهریار به صحرا میبردم. در یک قلعه زندگی میکردیم که آب و برق نداشتیم. در سال ۱۳۵۳ آمدند که در محله ما برق بکشند. محله ما از یک جایی به بعد، جاده آسفالت تمام میشد و فقط جاده خاکی بود. بین راه ما هم جنگل و رودخانه بود. آنها آمدند تیرهای برق چوبی بکارند و تفریح ما این بود که به همراه چند تا از پیرمردان محله، مینشستیم و با هم اینها که تیر برق نصب میکردند، تماشا میکردیم و این قضیه، سه ماه به طول انجامید. این ناشی از بچگی من است که من دوست ندارم همهچیز را به سرعت بیان کنم. همچنین، تعداد زیاد آدمها را نمیتوانم تحمل کنم. در نتیجه، بخشی از این موضوع مربوط به وضعیت روحی و روانی من است. بعد از دورهای که در دورههای عباس کیارستمی شرکت کردم، در فیلم سازی هم رفتم سراغ فیلمهایی که کمی سمت و سوی آرامتری دارد. مثلاً بارها مینشینم و فیلمهای نوری بیلگه جیلان را تماشا میکنم. یا بلا تار یک فیلم به نام «تانگوی شیطان» دارد که هفت ساعت است. من بیست بار این فیلم را دیدهام. با خود بلا تار در این باره صحبت کردم و گفت یا دیوانهای یا دروغگو! بعد که راجع به فیلم صحبت کردیم، گفت دیوانهای و تو واقعاً فیلم را دیدهای. میخواهم بگویم این شکل فیلمی است که من دوست دارم. همچنین، اگر این پوسته بدو بدو را از زندگی مان بگیریم، زندگی مان پر از تکرار است به همراه اتفاقات کوچکی که رخ میدهد. من این تکرارها را در آثارم میآورم.
یکی دیگر از حضار در پرسشی به مسیه فضاسازیهای مشابه «شهر خاموش» و «آه سرد» ناهید صدیق اشاره کرد و گفت: حال و هوای این فیلم با فیلم دیگری که تهیهکننده آن بودید و «آه سرد» به کارگردانی ناهید صدیق نام داشت، از لحاظ بصری خیلی به هم شباهت دارند. چرا این شکلی است؟
احمد بهرامی در سخنان پایانی در تشریح مسئله مطرح شده از مقوله نگاه مشترک سازندگان دو اثر نامبرده شده پرده برداشت و گفت: من و ناهید صدیق کارگردان «آه سرد» در دوران دانشجویی با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. ما خیلی با هم هم فاز هستیم. ما هر دو «نوری بیگله جیلان» باز و غیره هستیم و تنها نقطهای که با هم اشتراک نداریم، «بلاتار» است که من بارها فیلمهای او را میبینم و همسرم، فقط یک بار تماشا میکند و تمام. برای همین وقتی مینویسیم و کارگردانی میکنیم، درست است که کارگردان این فیلم، من هستم ولی خیلی از پلان ها پیشنهاد وی است و در تجربه کارگردانی او هم این مسئله اتفاق افتاده است چون خیلی از پلانها، پیشنهاد من است. ضمن اینکه سلیقه فیلمسازی فیلمبردار خوب ما در هر دو اثری که نام بردید، این شکلی است و مسعود امینی تیرانی این سبک فیلمسازی را دوست دارد. فرقی ندارد در فیلم من باشد یا ناهید صدیق یا دو فیلم کوتاهی که با مصطفی وزیری، تدوینگر «شهر خاموش» ساخته است. آنها هم چنین فضایی دارند. علاوه بر اینکه هر دو اثر، تقریباً گروه فیلمسازی یکسانی دارد که شامل گروه طراحی صحنه و لباس، فیلمبرداری و حتی صدابرداری و صداگذاری میشود بنابراین شبیه به هم خواهند شد که از یک نگاه مشترک سرچشمه میگیرد.
اختصاصی سینما جریان | در هفتمین برنامه «اکران ایوان» مطرح شد:
«احمد بهرامی» کارگردان شهر خاموش: برای من، مسئله تکرار و روزمرگی بسیار مهم است
سینما جریان | هفتمین برنامه «اکران ایوان»، شامگاه روز شنبه، ۱۲ اسفند ماه سال جاری، با اجرای سحر عصرآزاد منتقد سینما مجری ـ کارشناس رویداد و با حضور احمد بهرامی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «شهر خاموش» و مصطفی وزیری تدوینگر اثر در ایوان ربط برگزار شد.
لینک کوتاه : https://cinemajaryan.ir/?p=38746
- نویسنده : فرزاد جمشید دانایی
- ارسال توسط : میثم غلامی
- منبع : سینما جریان
- 102 بازدید
- بدون دیدگاه