• امروز : چهارشنبه - ۱۲ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 1 May - 2024
5
اختصاصی | نگاهی به فیلم «زندگی پیش رو»

استحاله در محبت

  • کد خبر : 25317
  • ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۲
استحاله در محبت
سینما جریان | در ادامه بررسی آثار سینمای جهان، این بار به بررسی و معرفی فیلم سینمایی «زندگی پیش رو ـ The Life Ahead» ساخته «ادواردو پونتی» محصول سال 2020 پرداخته ایم. سینما جریان در ادامه فعالیت خبری و تخصصی خود، به مرور آثار اقتباسی در سینمای ایران و جهان خواهد پرداخت و به مرور مطالب اختصاصی خود را با این محوریت، منتشر می کند.

«ادواردو پونتی» کارگردان ایتالیایی در سال ۲۰۲۰ با فیلم «زندگی پیش رو» پس از یازده سال دوری از سینما، «سوفیا لورن» را در ۸۶ سالگی باز از دریچه سینما به مخاطبانش رساند، این بار در قامت «مادام رزا» شخصیت زن اصلی فیلم.

سوفیا لورن
درباره بازی او در این فیلم تنها تکیه می کنم به دیالوگ «بابک کریمی» (دیگر بازیگر این فیلم) با او: «مادام رزا» چشمان و صدای شما هنوز آدم رو فریب میدن…
بی شک سوفیا لورن شبیه اسطوره ای در کهنسالی ظاهر شده که با کاراکتر نقش که زیبایی و جوانی او را در مراوداتش با مردان کهنسال یادآوری می کند جذابیتش را دو چندان کرد…
این فیلم از رویکرد اقتباسی معروف به «اپروپریشن» یا «از آن خود سازی» از اثر مشهوری از نویسنده صاحب نام فرانسوی «رومن گاری» بازسازی شده و فیلم به دو دلیل در ایران هم مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرد.
یک اینکه «رومن گاری» در ایران در بین مخاطبان داستان های فرانسوی شناخته شده است و «زندگی در پیش رو» از ترجمه های معروف «لیلی گلستان» از کتابهای اوست. دیگر اینکه بازیگر ایرانی شناخته شده در سینمای ایران و ایتالیا، «بابک کریمی» در این فیلم در نقش «سینیور حمیل» با سوفیا لورن همبازی شده است.

اپروپریشن چیست؟
کمی به رویکرد اپروپریشن در سینمای ایران بپردازیم تا فرق و فاصله ی آن از اقتباس نعل به نعل را بیان کنیم. بهترین گزینه برای مثال؛ آثار «داریوش مهرجویی» است. کما اینکه آثار مهرجویی را معمولا اقتباس می دانند اما این آثار با استناد به گفته های خود ایشان در مستند موج نو، «اپروپریشن» و «از آن خود سازی» است. از «فرنی اند زوئی» که می شود «پری» تا صحنه هایی از «سنتوری» که «عقاید یک دلقک» را یادآوری می کند و «خانه ی عروسک» که می شود «سارا» و «اشباح» که نامش هم از همان نمایشنامه اشباح است و…
رویکردی اقتباسی که در هنر پست مدرن دنیا بحث های زیادی پیرامونش شده و نه فقط در سینما که در هنرهای تجسمی هم، در نقدهای جهانی سینمایی هم کاملا شناخته شده است و در این رویکرد، نوع مواجهه هنرمند با اثر مکتوب یا هر نوع اثری که قرار است از آن اقتباس شود، تنها گرته برداری و برداشت های شخصی است و بازسازی بر پایه ی روحیات و خواست خود هنرمند اقتباس کننده ی معاصر اتفاق می افتد، گاه با کمترین شباهت و گاه کمی بیشتر و کمتر اما تغییرات مشخصی اتفاق می افتد که به عنوان مثال بتوان حداقل زمان و مکان را تغییر داد شخصیت ها را کم و زیاد کرد و یا تغییراتی از این دست که می توان نامش را نوعی برداشت شخصی هم گذاشت … به هر حال با این مقدمه قصد دارم به این رویکرد در مواجهه با فیلم «ادواردو پونتی» بپردازم.

«مومو»، «مادام رزا» و «سینیور حمیل»
درباره نوع شخصیت پردازی های این سه شخصیت و دلایل آن…
آثار «رومن گاری» قابلیت انواع رویکردهای اقتباسی را داراست و یکی از دلایل اصلی آن قدرت در شخصیت پردازی است. کمااینکه در رمان او «سینیور حمیل» و «مادام رزا» بسیار زیاد برایمان مانور می دهند و تکیه بر عبادت های این دو فرد و استحاله ی در ایمان زیاد است اما در فیلم؛ ما «سینیور حمیل» را با فاصله ی زمانی ۵۰ ساله از رمان، متعادل تر و مادام رزا را از آن استحاله ی شدید در ایمان و عبادات پنهانی و مسخ شدگی در مسیح و تمثال های مقدس در عبادتگاه زیر زمینی اش برمی داریم و ۵۰ سال بعد عبادتش را در حد همان خیرخواهی برای یتیمان و فرزندان فاحشه های بی پناه می بینیم و زیر زمین را برای ترس های او از جهان بیرونی و خاطره ی بازمانده در ضمیر او از هولوکاست نگه میداریم. او به جای تمثال های مقدس به کارت پستالی پناه می برد که درختان با شکوفه های زرد او را به یاد خانواده و کودکی و تنها دوران کوتاهش پیش از هولوکاست و یهودی کشی می اندازد …
او این بار زنی است که با کهولت سن علائم آلزایمر را داراست نه اینکه به رهبانیت و توبه مشغول باشد (در پرانتز درباره ی شخصیت پردازی مادام رزا اشاره ای به لیدی ال رومن گاری هم می کنم زنان قدرتمند رومن گاری از کجا می آیند؟ در به دری و سختی هایشان از کجا می آید؟ اگر رمان زندگی رومن گاری یعنی کتاب میعاد در سپیده دم را بخوانید این زن را به روشنی می بینید ، این زن مادر رومن گاری است و شناخت خوب او از این مادر و مشوق همیشگی ارتباط زیبای مادام رزا و مومو را هم رقم می زند). «مادام رزا» و «سینیور حمیل» در بازخوانی ادواردو پونتی از رمان رومن گاری خودشان را حتی با دردهای دنیای معاصر وفق داده اند.
«مومو»، آن هم چون خودش دوست ندارد محمد صدایش کنند. شخصیت پسر بچه ی فیلم، در رمان مهربان تر و مظلوم تر است و شبیه بچه های معاصر نیست، درگیر گنگی و گیجی از نام نشان مادرش است در حالی که از مسیر سیال ذهن مونتی؛ مومو پسر بچه ای شرورتر است که مونتی با کلید واژه ی (شمعدان های نقره) می رود تا او را دچار به سفر قهرمان کند و قهرمان کوچکش را آرام آرام به آغوش تنهایی مادام رزا بسپارد و درام شکل بگیرد.
در این راه «سینیور حمیل» تنها مرد یا رفیق تأثیرگذار نیست بلکه با در نظر گرفتن تاثیرات به موقع ایشان، با شخصی در فیلم طرف هستیم که سردسته مواد فروش هاست که «مومو» را تبدیل به خرده فروش و نوچه ی خودش کرده و دارد به او کار یاد می دهد. برعکس کلیشه های همیشگی این مرد یک شخصیت سیاه لعنتی نیست بر خلاف تمام کلیشه ها بعد از پشیمانی از همکاری قرار نیست بلایی بر سر پسرک بیاورد، بلکه در این دنیای بی رحم معاصر حتی او در رشد شخصیت مومو تاثیر دارد. به او می فهماند بله اینطوری می شود پولدار شد رئیس شد اما این عادت اوست و نه شرارت او، همانطور که حمیل به او یاد می دهد ایمان شبیه شیر است اما کسی اینها را نمی تواند به این پسرک سرتق و جسور تحمیل کند و او انتخاب می کند، نه گفتن بلد است و اظهار نظر او و خشم او نماینده ی کودکان معاصر است.

مسائل مشترک جهان
رمان در پاریس اتفاق می افتد اما حالا در ایتالیا و گویا در این بخش از اقتباس آب از آب تکان نمی خورد.
جنگ و فقر در دنیای معاصر کشورهای بسیاری را درگیر مسئله مهاجرت و مهاجران کرده و حالا در سالهای اخیر یکی از مسائل مهم سینما و تئاتر معاصر ایتالیا مهاجرت است و مهاجرانی که از طریق مدیترانه به آنجا می روند … خب پس اگر مهاجرت را بستر یک ماجرا قرار دهیم، مسائلی همچون فقر، تبعیض، مشاغل غیر قانونی را می توان متصور بود و با در نظر گرفتن اینها این اقلیت های رنگین پوست و یا با مذاهب و ادیان مختلف را می شود در اکثر کشورهای مهاجرپذیر بازسازی کرد.

استحاله ی در محبت
«مومو می گوید این محبت و عشق است که شبیه یک ماده شیر است اما این را به زبان نمی آورد»
سینیور حمیل وقتی مومو را با مسئله ی ایمان روبرو می کند به او می گوید: «در قرآن ایمان به شیر تعبیر شده» و در آموزه های اسلامی او را به دنیایی درونی می کشد که ما گاهی این ماده شیر را با او می بینیم، اما این ایمان در گرو محبتی شکل می گیرد و همراه مومو می شود که در دیالوگ بعدی بین مومو و سینیور حمیل به عشق وصل می شود، وقتی مومو به حمیل می گوید: تو هم پیری و تنها. مادام رزا هم پیر است و تنها. بیا او را به اینجا بیاور بغل کن و ببوس… و برای اینکه سرتق باقی بماند حرف خود را اینگونه ادامه می دهد که: من هم کمی از دست او خلاص شوم…
ما می بینیم این پسر بچه ی گستاخ به ظاهر بد اخلاق صدای تنهایی این آدمها را شنیده و تنها همراهی او با اینها برای شباهت از نظر تنهایی است و حتی تفاوت خودش را هم درک کرده. آن تفاوت جوانی اوست. اینکه او می تواند به آنها کمک کند، مسئله ی پذیرش در مومو اصلی ترین مسئله است… او می پذیرد کجای داستان خویش و کجای داستان آدمهای زندگی اش ایستاده.

لینک کوتاه : https://cinemajaryan.ir/?p=25317

برچسب ها

مطالب مشابه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • خوشحالیم که «سینما جریان» را انتخاب کرده‌اید.
  • دیدگاه های شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و یا به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نمی‌شود.

logo-samandehi