سینما جریان | اختصاصی | فرزاد جمشید دانایی | برنامه «فیلمواره چشم هفتم در میراث» با همکاری موزه سینما و ایکوم (شورای بین المللی موزهها)، غروب روز یکشنبه، ۱۳ اسفند ماه سال جاری، به نمایش فیلم مستند «پردیس های خیال» ساخته هادی آفریده اختصاص داشت و با پایان اکران اثر، نشست نقد و بررسی اثر با اجرای مرجان حاجی رحیمی کارشناس میراث فرهنگی و با حضور هادی آفریده کارگردان و مستندساز برگزار شد.
گفتنی است؛ فیلم مستند «پردیس های خیال» به نویسندگی و کارگردانی هادی آفریده، پژوهشی گسترده در جستجوی باغ ایرانی در فلات خشک ایران است.
مرجان حاجی رحیمی کارشناس میراث فرهنگی در سخنان ابتدایی، ضمن خیر مقدم به حضار گفت: سلام به همه حضار که در روزهای شلوغ اسفند ماه تشریف آوردند و در باغ ایرانی باغ فردوس به تماشای «پردیس های خیال» نشستند. باغ ایرانی باغ فردوس از ابتدای خیابان ولیعصر که وارد میشوید، قابل مشاهده است هرچند که به مرور زمان، دچار تغییراتی شده است. نکته جالب این است زمانی که پدران ما، باغ ایرانی را میساختند، ایران سرزمینی بوده که آب نداشته است. از آنجا که دو سوم سرزمین ایران، خشک و بیابانی است، این هنر پدران ما بود که توانستند در سرزمینهای خشک و بیآب بهشتهایی بسازند که محل آرامش باشد و سرزمین خشک و بیآب و علف ما را زیبا کند. همچنین، بتواند واژه «پردیس» را به دایره واژگان زبانهای خارجی وارد کند.
هادی آفریده درباره جرقه اولیه ساخت اثر عنوان کرد: طرح اولیه «پردیس های خیال»، سال ۱۳۹۴ نوشته و اثر در تابستان سال ۱۳۹۵، فیلمبرداری شد. فیلمبرداری که برای من، تجربه جالبی محسوب میشود زیرا روزی که از تهران خارج شدم و وقتی برگشتم، دو ماه در بیابانهای ایران بودم. ما یک سفر یک باره برای فیلمبرداری نماها داشتیم و اینگونه نبود که هر بخش را قسمت به قسمت تصویربرداری کنیم. فکر کردیم همین تداوم در تصویربرداری میتواند ما را به مفهوم باغ ایرانی نزدیک کند. وقتی در بیابانهای خشک ایران هستید، تازه، مفهوم باغ را درک میکنید. اتفاقی که در سینما نمیافتد. از نظر من، هیچ هنری قابلیت انتقال چنین حسی را ندارد.
او افزود: قبل از «پردیس های خیال»، فیلمی راجع به تخریب باغهای دویست ساله تهران ساخته بودم. زمانی که عبدالله انوار زنده بود و پژوهشهای درجه یکی درباره باغهای تهران داشت. وقتی آن پژوهشها را میخواندم و به کتابهای دیگر رجوع کردم، اطلاعات زیادی راجع به باغهای ایرانی پیدا کردم. اینها را یادداشتبرداری کردم و ناگهان دیدم که حجم آنها زیاد شده است چنان شد که ایده این مستند به ذهنم رسید. در واقع، این فیلم از دل پژوهشی ساخته شد که داشتم راجع به تخریب باغهای دویست ساله تهران انجام میدادم. دو سال بعد از اینکه این فیلمها را ساختم، قنات ایرانی در یونسکو ثبت جهانی شد، به فکرم رسید که درباره قناتها، فیلمی بسازم. از دل آن پروژه، پروژه قناتهای ایرانی شکل گرفت و ما آن را در جاهای دیده نشده بیابانهای ایران تصویربرداری کردیم. مستندی که در پنج قسمت راجع به قناتهای ایرانی به زبان ساده و عامیانه توضیح میداد. همچنین، از آن مجموعه فیلم راجع به قناتها، یک فیلم مستند سی دقیقهای به نام «کاریز» ساخته شد که در یکی از برنامههای ایکوم به نمایش درآمد. آن نسخه سی دقیقهای، چکیدهای از ۲۵۰ دقیقه مستند پنج قسمتی بود که درباره آن توضیح دادم.
مرجان حاجی رحیمی در پرسشی مطرح کرد: در مستند شما، اشخاصی راجع به ایده احیای باغهای ایرانی صحبت میکنند، آیا کسی هست که این ایده را جامه عمل پوشانده باشد؟
این مستندساز در پاسخ از ساخت دو باغ ایرانی به دست ناصر مشهدی زاده فعال حوزه میراث فرهنگی گفت: ناصر مشهدی زاده فعال حوزه میراث فرهنگی که در اثر، نسبت به بقیه توضیحات مفصلتری میداد چون به این موضوع آگاهتر بود، دست به چنین اقدامی زده است. زیرا او مدتی، مسئول ثبت پرونده باغهای ایرانی در یونسکو بود و از این موضوع، شناخت گستردهای داشت. او خودش دو باغ ایرانی درست کرده است که یکی در جنوب ایران و دیگری در شهر بافق استان یزد است.
وی راجع موجهای خشکسالی به وقوع پیوسته در سالهای اخیر بیان کرد: یک نکته جالب راجع به موجهای خشکسالی بگویم که خبرهای آن دارد این سالها به مرور بیشتر میشود. حدود پنج سال پیش که من داشتم آن مجموعه را درباره قناتهای ایرانی میساختم، متوجه شدم در جاهای مثل یزد یا کرمان اگر این شبکههای پیچیده قناتهای آن از بین برود، موج مهاجرت گسترده خواهیم داشت.
همین الآن هم شهرها و روستاهای زیادی در آن مناطق به طور کامل از بین رفته، خالی از سکنه شده و مردم آنها به شهرهای شمالی ایران مهاجرت کردهاند. در بلوچستان هم همین اتفاق افتاده است و آنها هم به شهرهای دیگر ایران مهاجرت کردهاند. آن استانهایی که این مهاجران را پذیرفتهاند هم از لحاظ اقلیمی چنین ظرفیتی ندارند. جالب است بدانید در پژوهشی که روی خاک انجام شده بود، بعد از تهران و دشت قزوین، استان مازندران بیشترین فرونشست زمین را پیدا کرده است. جایی که نزدیک دریا و به شالیزارهایش معروف است چنانکه هیچکس، انتظار چنین اتفاقی را در آن منطقه ندارد. از اینرو فکر میکنم موج تخریب وسیعتر از آنچه هست که ما در اخبار میخوانیم و میبینیم. فقط صدایش هنوز درنیامده است.
این کارگردان در توضیح اینکه چرا برخی دیگر از باغهای شاخص ایرانی در «پردیس های خیال» نشان داده نشده است، اذعان کرد: دلیل اینکه برخی از باغهای شاخص ایرانی در «پردیس های خیال» به نمایش درنیامدند و به ویژه، باغهایی که ما آنها را به عنوان باغهای شاخص ایرانی بیشتر میشناسیم، این است که تمرکز این فیلم، بیشتر بر باغهای کویری بود. قطعاً در آذربایجان، مازندران و گیلان باغهای خوب و بینظیری وجود دارد اما همانطور که در ابتدای «پردیس های خیال» گفته میشود، باغهای کویری هدف اصلی فیلم است. به ویژه آنها که در فهرست ثبت جهانی یونسکو قرار گرفته بودند. ما قصد داشتیم توجهها را به این نمونهها جلب کنیم.
او ادامه داد: من میتوانستم این اثر را با سرمایهگذاران دیگری بسازم و حتی با تلویزیون همکاری نکنم. اما اتفاقا هدف من این بود که این پروژههای قنات ایرانی و باغهای ایرانی در تلویزیون ساخته شود با وجود همه مشقتها و دردسرهایی که همکاری با تلویزیون دارد. خوشبختانه یا متأسفانه، با اینکه تلویزیون آنقدر مخاطب ندارد، هنوز تنها راهی است که مخاطبان بیشتری میتوانند تماشاگر این مستندها باشند. سالنهای این شکلی، سینماتِک ها و موزههای سینما، مخاطبان الیت دارند مثل کسانی که در این سرما و در این ترافیک برای تماشای این مستند به این قسمت از شهر آمدهاند. این هم کار سختی است و مخاطبی که دست به چنین اقدامی میزند، واقعاً دارد از خود گذشتگی میکند. این مخاطب ویژه است. ولی ما فقط با مخاطب ویژه در این موضوعات سروکار نداریم. از آنجا که هدف ما این است که مردم بیشتری را با این دغدغهها آشنا کنیم.
یکی از حضار درباره نبود نماهای حرکتی و هلی شات در «پردیس های خیال» پرسشی مطرح کرد و گفت: چرا از نماهای حرکتی، تراولینگ و هلی شات استفاده نکردید. دلیل خاصی داشت؟
هادی آفریده در سخنان پایانی، به مسئله مشکلات تصویربرداری هوایی در ایران اشاره کرد و گفت: ما یک مشکلی در ایران داریم و هر سال هم دارد این موضوع سختتر میشود. متأسفانه، ما در پروژههای زیادی شاهد بودیم که دوربینهای هلی شات را پدافند در آسمان منفجر کرده و همچنین اینکه اجازه فیلمبرداری هوایی به گروههای فیلمسازی داده نشده است. بنابراین مشکلات ما یکی یا دو تا نیست. من میدانم برای نشان دادن یک ساختمان تاریخی یا یک اقلیم، نباید از این نوع نماها استفاده کرد ولی خیلی جاها، محدودیت هست و برای آن مکانها، پروتکلهای امنیتی تعریف شده است. موقعی که در سال ۱۳۹۰ در خیابان ولیعصر فیلمبرداری انجام میدادم، دوربینهای DGI کوچک که پلان هوایی میگیرند، وجود نداشت و ما از هلی شاتی استفاده میکردیم که با بنزین کار میکرد. همچنین، حمل و نقل آن باید به وسیله وانت انجام میگرفت. در آن زمان، ما کل خیابان ولیعصر را تصویربرداری هوایی کردیم ولی میدانم که در سالهای اخیر، هیچیک از فیلمسازان سینمای مستند نتوانستند چنین تصویربرداری هوایی با این کیفیت انجام دهند که جای تأسف دارد. چنانکه محدودیتها دارد روز به روز بیشتر میشود و انجام این عمل را برای فیلمسازان سختتر میکند.