دوشنبه ۲۷ آذرماه روز آغازین هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران، «سینما حقیقت» بود. این رویداد در بخش‌های رقابتی ملی و بین‌المللی برای فیلم‌های کوتاه، نیمه‌بلند و بلند، جایزه شهید آوینی و نمایش ویژه و چند بخش جانبی دیگر، شاهد بیش از ۱۰۰ اثر است که از میان ۶۴۰ اثر ثبت‌نام کرده در جشنواره در چهار بخش بلند، نیمه‌بلند، کوتاه و آوینی و در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، مقاومت، زیست‌محیطی، تاریخی، کارآفرینی، ورزشی و دیگر حوزه‌ها به رقابت می‌پردازند. حالا که فهرست فیلم‌های منتخب از دید هیأت‌های انتخاب بیرون آمده و بناست که مخاطبان و علاقه‌مندان سینمای مستند این آثار را بر پرده سینما ببینند، با محمد شکیبانیا، تهیه‌کننده صاحب‌نام فیلم‌های مستند که خود در جشنواره‌های پیشین هم در مقام مستندساز و هم هیأت اجرایی حضور داشته، درباره کم و کیف آثار این دوره گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید؛

*بد نیست گفت‌وگو را با یک سؤال اساسی یعنی کارکرد جشنواره‌ها آغاز کنیم. از نگاه شما که هم در جایگاه شرکت‌کننده و هم برگزارکننده در جشنواره‌های بسیاری در حوزه فیلم مستند حضور داشتید، جشنواره سینماحقیقت چه کارکردی می‌تواند داشته باشد؟

جشنواره رویداد و گردهمایی پایانی است برای یک سال تلاش مستندسازان کشور، برای اینکه آثارشان دیده شود، مورد قضاوت قرارگیرند و تشویق شوند. جشنواره به آن معنا که شاید در سینمای داستانی مد نظر است کارکرد پخش و انتخاب برای اکران ندارد، چه بسا مستندهایی که جایزه بهترین فیلم را هم گرفته‌اند اما در تلویزیون هم پخش نشده‌اند. این روند نشانه این است که جشنواره فیلم مستند مخاطب خاص خود را دارد، اینجا بیشتر جامعه مستندسازان شرکت‌کننده‌اند یا فیلمی در جشنواره دارند که در معرض دید دیگران قرار خواهد گرفت  یا به تماشای آثار همکاران خود می‌نشینند.

*در جشنواره‌ها معمولاً تعداد زیادی فیلم ثبت‌نام می‌کنند، برای مثال این عدد در جشنواره هفدهم سینما‌حقیقت به ۶۴۰ اثر رسیده است و از آن میان تعداد کمی انتخاب شده و از بین منتخبان تعداد کمتری نامزد و در پایان راه، جایزه بهترین فیلم در هر بخش فقط به یک اثر می‌رسد. خب برای فیلم برگزیده قطعاً این افتخار بزرگی است اما برای آن تعداد زیادی که در آن فهرست محدود نهایی نبوده‌اند، چه حس و حالی باقی می‌ماند؟

ستاد جشنواره، امسال باتوجه به رویکرد حمایتی‌ای که دارد چیزی حدود ۱۵درصد از فیلم‌های رسیده را انتخاب کرده، این برای دیگر جشنواره‌ها معمولاً تا ۱۰ درصد است و خب از بین همین تعداد هم فرایند نامزد جایزه شدن و انتخاب فیلم برنده طی می‌شود. جایزه یکی است و بهترین‌ها در هر رشته یکی هستند و این خیلی متأثر از نگاه و سلیقه هیأت داوران است. برای مثال در جشنواره سیزدهم سینماحقیقت، فیلم «گلوله‌باران» ساخته مرتضی پایه‌شناس و احمد مؤمن جایزه بهترین کارگردانی و تصویربرداری مستند را گرفت درحالی که به‌زعم برخی، فیلم‌های بهتری هم در جشنواره بودند، اما در آن سال، آقای شیردل که رئیس هیأت داوران بود، با این استدلال که مستندسازی جرأت می‌خواهد و این فیلم جرأت زیادی از خود نشان داده است، جایزه را به آن داد. ممکن بود در همان زمان داوران دیگری با دید متفاوتی بیایند و فیلم دیگری انتخاب شود.اکثر فیلم‌هایی که به جشنواره ارسال می‌شوند انتخاب نمی‌شوند بنابراین فیلم‌های انتخاب شده تا حد زیادی به مقصود خود رسیده‌اند: دیده شدن و ارزیابی توسط داوران و مخاطبان. این اصل قضیه است. جایزه گرفتن، هم مهم نیست و هم مهم است! منظورم این است که دیده‌شدن همان جایزه‌ای است که مستندساز از جشنواره با خود خواهد برد و از بین همه  این آثار حاضر در جشنواره حد اکثر ۱۶ فیلم ممکن است جایزه‌ای گیرشان بیاید که کمتر از ۲۰ درصد است. در جشنواره اولین گروه ناراضی همان گروهی هستند که اساساً به جشنواره راه نیافته‌اند. در بین راه‌یافتگان هم عده‌ای هستند که معتقدند اثرشان مستحق نامزدی  یا حتی بالاتر از جایزه است و خب اغلب با وضعیتی متفاوت از توقعشان مواجه می‌شوند و بلافاصله پس از اعلام نامزدها تبدیل به گروه ناراضی می‌شوند و علیه برگزارکنندگان جشنواره ابراز نارضایتی می‌کنند. به گمان من این رفتار، رفتار بازنده‌هاست. فیلمساز برنده به نظرات گوناگون درباره فیلمش گوش می‌دهد، سکوت می‌کند و از فرصت بودن در جشنواره استقبال کرده و حداکثر بهره را می‌برد حتی اگر معتقد باشد اثرش فهمیده نشده و  در حقش عدالت رعایت نشده است. اتفاقاً این رفتار دقیقاً رفتاری ‌است که همه در قبال جشنواره‌های خارجی پیش می‌گیرند اما در حقیقت گویا توقعات متفاوت است.

تا اینجای کار معلوم شد که اگر منِ مستندساز به جشنواره راه بیابم و فیلمم انتخاب شود، بیشتر راه موفقیت را رفته‌ام. از اینجای کار به بعد دیگر نقش دیدگاه و حتی سلیقه هیأت داروان مطرح است و شرایط جشنواره و گاهی فاکتورهای زمینه‌ای که می‌تواند فیلمی را نسبت به دیگران برتری دهد. این البته ناقض این حرف نیست که فیلمی بهتر از دیگری باشد اما اگر فرض را بر تساوی یا فاصله نزدیک به لحاظ کیفی بگذاریم، گذشتن از فیلتر انتخاب، بخش اعظم پیروزی در جشنواره است. البته من تجربه انتخاب نشدن را داشته‌ام و این واقعاً حس بازنده بودن به مستندساز می‌دهد. انگار با انتخاب شدن بیشتر مزد زحمت خود را می‌گرفتم و باقی را به دست قضا می‌سپردم.
بله، مهم‌ترین قسمت یک جشنواره این است که درست انتخاب کند و در مرحله داوری هم مهم‌ترین وظیفه این است که فیلم‌های درست را نامزد کنند. نامزدها همه برابرند و همه برنده‌اند. حالا اینکه آن یک جایزه سهم چه فیلمی باشد، این دیگر می‌تواند سلیقه‌ای‌ترین کار در جشنواره باشد.

*اگر این تمثیل را بپذیریم که جشنواره ویترینی برای داشته‌های یک‌ساله سینمای مستند ما است، برنده کسی است که در ویترین قرار بگیرد.
بله، حالا در این ویترین یک چندتایی در طبقه طلایی جلوی دید قرار می‌گیرند و یکی در آن جایگاه خاص اما این مهم نیست، چه اینکه اگر یک ویترین بود و صرفاً یک فیلم در آن قرار می‌گرفت دیگر تماشاگر چندانی پای تماشای آن نمی‌ایستاد، کل این ویترین است که به آن رویداد هویت و رنگ و لعاب می‌دهد. نشان «انتخاب رسمی» است که مدال افتخار فیلم‌هاست. مثل دو ماراتن است، آن کسانی که مسابقه را تمام می‌کنند به افتخار رسیده‌اند و آنها حظی را که می‌خواستند برده‌اند و دیگر آن یک نفری که جایزه اول را در یک ماراتن می‌گیرد آنقدر مهم نیست که کل رویداد دویدن جمعی و عبور از خط پایان مهم و هویت‌ساز است. خط پایان ماراتن مستندسازی هم همین جشنواره‌حقیقت است.

هاروکی موراکامی در کتاب شاخص خود؛ «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم»، دقیقاً حسی که شما از ماراتن بیان کردید را در قالب تجربه خودش از مسابقات ماراتن که سال‌هاست در آن شرکت کرده، در زیباترین عبارات بیان می‌کند. موراکامی، بودن در رخداد را اصل و گذشتن از خط پایان را تمام کار می‌داند و هیچ‌گاه از برنده و اول شدن حرف نمی‌زند. اجازه دهید سؤال دیگری بپرسم، هر جشنواره‌ای مجموعه‌ای از ضوابط، شرایط و سلایقی دارد که خاص خود او است، حالا اگر جشنواره دولتی باشد این بیشتر در سیاست‌های روز و حاکم بر مناسبات حاکمیتی نمود دارد یا اگر جشنواره به نهادی خاص مربوط باشد، سعی در برآورده کردن سلایق سازمان متبوع خود دارد؛ سؤال اینجاست که آیا این رویه در جهان معمول است و جشنواره‌های معروف هم همین شرایط را دارند؟

همه جشنواره‌ها (تا جایی که من می‌شناسم) یک اتمسفر و آمبیانسی دارند. گاهی جشنواره‌ای موضوع خود را مشخص می‌کند و می‌گوید مثلاً من در حوزه محیط‌زیست، حیات‌وحش یا ورزشی، آثار را می‌پذیرم. این رویدادها که تکلیفشان معلوم است، اما جشنواره‌هایی با موضوع آزاد هم اغلب بعد از چند دوره، کاراکتری از خودشان درست می‌کنند که این خیلی به سلیقه و عملکرد دبیر و شیوه اداره آن برمی‌گردد. تم‌های سیاسی پررنگ، اهمیت دادن به فیلم‌های هنری و گاهی هم اجتماعی، اتمسفر خاص هر جشنواره است که به مرور زمان پرچم آن جشنواره می‌شود. این موضوع البته استثناهایی هم دارد. در مورد سینماحقیقت هم همین است. این جشنواره با ۱۷ دوره‌ای که از آن گذشته، شاکله‌ای به خود گرفته است. موضوع جشنواره آزاد و ضمناً متأثر از جریان‌های غالب اجتماعی است و باعث می‌شود گرایش آن بیشتر به سمت فیلم‌هایی با تم اجتماعی باشد تا اینکه به مستندهای ورزشی صرف بها بدهد. دولتی بودن قطعاً محدودیت‌هایی برای جشنواره و خط قرمزهایی برای آثار قرار می‌دهد و به علاوه توقعاتی هم برای شرکت‌کنندگان ایجاد می‌کند. سیستم اداره جشنواره و شکل مدیریت ارزیابی آثار هم باعث شکل دادن به قالب جشنواره است. همه این شرایط باعث می‌شود جشنواره سینماحقیقت منحصر‌به‌فرد باشد.

* جشنواره حقیقت هر سال یکی، دو موضوع را در اولویت خود قرار می‌دهد؛ امسال چطور، آیا به عناوین خاص توجه ویژه‌ای خواهد شد؟
امسال مستندهایی با موضوع آب و جمعیت از حیث اهمیت این مسائل مورد توجه خواهند بود و البته همیشه در جشنواره سینماحقیقت مسائل زیست‌محیطی و آسیب‌های اجتماعی مهم و در کانون توجه بوده‌اند.

*نکته دیگری که در مورد آثار و جشنواره قابل طرح است، چرخه اقتصاد در سینمای مستند است. مسأله اکران در بسترهای مختلف یا بازارهای فروش فیلم، اینها چه ساختاری دارند. فیلمساز چطور باید خود را در روند اقتصادی قرار دهد که بتواند سال به سال و فیلم به فیلم اولاً ادامه بدهد و ثانیاً بر کیفیت آثار بیفزاید؟
فیلم مستند که به معنی مرسوم آن در سینمای تجاری امکان اکران ندارد، در جاهای دیگر دنیا هم کم‌وبیش همین‌طور است و برای فیلم مستند بازارهایی است که تلویزیون‌ها و دیگر مراجع پخش بیایند و فیلم‌های مستند را ببینند، بپسندند و بخرند. در مورد این بازارها هم باید گفت صرفاً فیلمی که جایزه بگیرد یا انتخاب رسمی جشنواره‌ای باشد در معرض دید و خواست خریداران قرار نمی‌گیرد، بلکه عرضه در بازار جنبی یک جشنواره یک فرصت مغتنم است که جریان اقتصاد سینمای مستند را برقرار می‌سازد. در نتیجه و به طور خلاصه می‌توان این‌طور گفت که اقتصاد جشنواره نه در خود آن، بلکه در رویدادهای جانبی که معمولاً بازار فیلم و شبکه‌های همکاری ناشی از آن است، پیگیری می‌شود.
هر ساله‌ در دنیا جشنواره‌های متعدد و معتبری با موضوع فیلم‌های مستند برگزار می‌شود. در فرانسه، بلژیک و امریکا مستندسازان از سراسر دنیا و همچنین از ایران آثار خود را به آن کشورها می‌فرستند و تنور جشنواره‌ها را داغ می‌کنند. آیا جشنواره حقیقت هم در آن جایگاه هست و این جشنواره را مستندسازان خارجی می‌شناسند؟
بله، جشنواره حقیقت ما را در دنیا می‌شناسند اما نباید فراموش کنیم که عنوان بین‌المللی این جشنواره در سطح الف و تراز اول نیست چراکه این جشنواره بیشتر توان خود را صرف بخش ملی کرده است و برای ما هم بیشتر فیلم‌های ملی مهم بوده‌اند. شاید رویکرد بدی نباشد که ما بیشتر به آن بخش بین‌المللی توجه کنیم؛ در آن صورت شاید این محدودیت‌های دولتی هم کمرنگ‌تر شود و اصلاً موضوعیت خود را از دست بدهد. این امکان برای جشنواره وجود دارد که خود را در عرصه بین‌المللی مطرح کند، به این شرط که سیاستگذاری کلی این قصد را داشته باشد و منابع بیشتری را به آن اختصاص دهد. در حال حاضر این موضوع که جشنواره حقیقت در روزهای پایانی سال میلادی برگزار می‌شود عملاً نمی‌تواند یک جشنواره جریان‌ساز برای سال پیش‌رو در عرصه بین‌الملل باشد و البته حسن آن برای ما مخاطبان داخلی این است که خیلی از فیلم‌های شاخص جشنواره‌های جهانی به این جشنواره راه می‌یابند و ما امکان تماشای آنها را داریم.

*از میان فیلم‌هایی که امسال دیده‌اید کدام نظرتان را جلب کرد؟
من بیشتر فیلم‌های بلند و نیمه‌بلند را دیده‌ام و بدون ترتیب و البته به عنوان نظر کاملاً شخصی عرض کنم که «پدگر» با آن ریتم کند و فضای مرموز و جادویی فیلمی پسندیدنی برایم بود. «قوی‌دل» درام خوبی داشت و مخاطب را به خوبی درگیر می‌کرد بخصوص با بازسازی‌های خلاقانه و کمدی سیاهی که داشت. فیلم «خانواده خلج» چون از سال‌ها پیش دنبالش می‌کردم و در جریان تولیدش بودم، به نظر فیلم قابل ارائه‌ای شده و خوب از کار درآمده است. فیلم مستند «تکثیر در اسارت» هم برایم شگفت‌انگیز بود از این بابت که یک جوان مستندساز سمنانی آن را برای تلویزیون سمنان ساخته است و این خیلی غیرمنتظره و خوشحال‌کننده بود. این فیلم‌ها در ذهنم مانده است، شاید آثار دیگری هم بوده‌اند که باید به این فهرست اضافه کنم.